به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست «تحلیل عقلی تجربههای نزدیک به مرگ» با ارائه حجت الاسلام حمیدرضا گودرزی از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد که مشروح سخنان این استاد حوزه بدین شرح است:
دانشمندان از مناظر مختلف طبیعتگرایانه و فراطبیعتگرایانه به تحلیل پدیده تجربههای نزدیک به مرگ پرداختهاند.
در سال ۱۹۵۰ تحقیقی روشمند در مورد تجارب نزدیک به مرگ انجام شد و یک زمینشناس تجربه خود و همراهان کوهنوردش را منتشر کرد. شاید اولین تجربه نزدیک به مرگی که در تاریخ ثبت شده است مطلبی است که افلاطون از یک سرباز در دوره خود ثبت کرده است.
در مورد اینکه به چه تجربهای تجربه نزدیک به مرگ میگوییم اختلاف وجود دارد؛ برخی ۹ مؤلفه و برخی ۱۵ مؤلفه برای آن میآورند.
یک استاد روانشناسی معتقد است که تجارب نزدیک به مرگ دارای چند مرحله است ولی سه مؤلفه در آنها مشترک است؛ یکی خروج از بدن یا عدم توجه نفس به بدن و دوم کسب آگاهیهای نامتعارف و سوم بازگشت به بدن.
خیلی از تحلیلهای غربی جامع و کافی نیست زیرا توجه کافی به ابعاد معرفتشناسی و هستیشناسی ندارند. مثلا یکی از این افراد میگوید اگر این تجارب ذهنی باشند چگونه ممکن است افراد گزارش کاملی از عملیات نجات پزشکان ارائه دهند یا با وجود اینکه جسمشان در یک اتاق است گزارشاتی از اتاق مجاور میدهند.
بر مبنای هستی شناختی ما با این پرسش مواجهیم که آیا ما برای تبیین این تجارب محدود به عالم مادی هستیم؟ که مشهور فلاسفه به سه عالم عقل و مثال و ماده اشاره دارند یعنی نواقص عالم ماده در عالم مثال و نواقص عالم مثال در عالم عقل وجود ندارد لذا ما در تبیین و تحلیل تجارب نزدیک به مرگ محدود به عالم ماده نیستیم.
یکی از سوالات در این خصوص آن است که تجارب نزدیک به مرگ در کدام عالم رخ میدهد؟ که در پاسخ می گوییم: عالم ماده حس بالعیان است لذا نیاز به توضیح ندارد؛ خصوصیت عالم مثال هم این است که از ماده مجرد است و موجودات در آن امتداد مادی ندارند لذا تفسیرناپذیر هستند؛ موجودات مثالی متنوع هستند و چون مادی نیستند نسبت به هیچ کمال و وصفی بالقوه نیستند. بر اساس رابطه علیت نقص موجودات مادی را ندارند و با حواس ظاهری قابل درک نیستند.
عالم مثال؛ ظرف تجارب نزدیک به مرگ
تجربهگران نزدیک به مرگ این نوع تجارب را برای ما بیان کردهاند یعنی حوادث و آدمها امتداد مادی نداشته و محدود به زمان و مکان نبودهاند؛ حزن و شادی و لذتی که در آنجا درک کردهاند به مراتب برتر از درک و لذتی است که در دنیای مادی درک کردهاند و ادراک آنان توسط حواس ظاهری صورت نگرفته است بنابراین میتوان گفت تجارب نزدیک به مرگ در ظرف عالم مثال رخ میدهد؛ البته عالم مثال هم متصل و هم منفصل است و بین این دو تفاوت اساسی وجود دارد از جمله اینکه موجودات مثالی منفصل مستقل و قائم به ذات هستند.
مبانی انسانشناسی
غالب اندیشمندان ما معتقدند که انسان موجودی ذومراتب است و این موضوع به خصوص در حکمت صدرایی خود را نشان میدهد یعنی انسان یک مرتبه مادی کالبدی دارد و یک نفس دارد که مرتبه میانی و برزخی وجود او را نشان میدهد به همین دلیل، نفس او ویژگی عالم مثال و موجودات مثالی را دارد ولی نفس برخی انسانها میتواند به تجرد مثالی برسد. نفس وظیفه تدبیر بدن مادی را بر عهده دارد لذا هرقدر نفس متوجه بدن باشد از ساحت مجرد و مثالی و حقیقت خود دور میشود و برعکس.
در تجارب نزدیک به مرگ تجربهگران علائم حیاتی و هوشیاری خود را از دست می دهند و ارتباط نفس با بدن به حداقل رسیده و به تعبیری نفس از بدن خارج میشود و در چنین شرایطی نفس، هستی مثالی پیدا میکند یعنی به مرتبه مثالی خود میرسد لذا این توجه آنقدر کم میشود که تجربهگرا احساس میکند مرده است.
نفس برای ادراک عالم باطن باید از قوای باطنی بهره ببرد و سوال اینجاست که نفس کدام از یک از قوای باطن را انتخاب میکند؟ از آن جهت که قوه خیال واسطه بین قوای جسمانی و مثالی انسان است، طبیعتا نفس، قوه تخیل را برای این قضیه به کار میبندد. قوه خیال هم تاثیر خاصی بر ادراک افراد دارند؛ خیال مرتبهای از مراتب نفسانی انسان و مجرد است و ویژگی امور مادی را ندارد همچنین خیال، خلاق و فعال و مخترع است.
تجارب نزدیک به مرگ توسط کدام قوه انسان انجام میگیرد؟
تجارب نزدیک به مرگ توسط قوه خیال صورت میگیرد و خیال چون تصاویری که انسان قبل از این تجربه درک کرده است همراه خودش دارد ضمن اینکه شیطان وارد قوه خیالی انسان میتواند بشود و بر آن سلطه داشته باشد لذا برخی تجارب نزدیک به مرگ میتواند با این مداخله صورت بگیرد؛ بنابراین در تحلیل این تجارب چند احتمال وجود دارد؛ اول اینکه بگوییم این تجارب ماحصل مشاهدات قبلی افراد تجربهگر در زندگی عادی بوده است که در این مرحله بازپخش و بازبینی شده است. از این رو تجربهگران میگویند همه حوادث زندگی را یکجا دیدهاند؛ ممکن است این تصاویر و مشاهدات القائات شیطانی و یا ساخته و پرداخته دستگاه خیال فرد باشد البته من قضاوت دقیق در این موارد نمیدهم و باید متناسب با فرد تجربهگر قضاوت شود.
عموما این مشاهدات به خیال فرد برگشت دارد و احتمال دیگر هم این است که فرد واقعا وارد عالم مثال شده و مشاهدات حقیقی داشته باشد چنان چه رؤیای صادقه واجد این ویژگی است و اگر تجربهگر مرگ وارد این عالم شود مشاهدات او واقعی است ولی قطعا توانایی این مسئله برای هر کسی میسر نیست و افراد خاص میتوانند وارد شوند. مسئله دیگر پیشآموختههای فرد است یعنی خیال انسان تحت تاثیر آرزو و حب و بغض و زمینههای فرهنگی افراد و … است و میتواند تاثیرگذار باشد.
* گزارشاتی قابل تأمل
در برخی گزارشات آمده است که ما در بین دختران تجربهگر در آمریکا ندیدهایم که این دختران در باغها (در حین تجربه) رقص و شادی کنند ولی جوانان هندی بیشتر این درک را دارند زیرا اساسا این ویژگی در زندگی هندیها رواج بیشتری دارد؛ آنچه تجربهگران مرگ گزارش میکنند میتواند امور برساخته از پیشداشتهها باشد.
خانم پزشکی که عاشق گل و باغبانی است در تجربه خود باغ بزرگی میبیند که مملو از گل و سبزههای معطر است لذا در تحلیل تجارب نزدیک به مرگ نباید از این پیشداشتهها غفلت کنیم.
تجربهگران گزارشاتی از عالم ماده و اتاق عمل مجاور و …هم دارند و این گزارشات با آموزه شهود حسی نفس قابل تبیین است؛ یعنی براساس حکمت صدرایی خود نفس، بیننده و شنونده است؛ به تعبیر دیگر اندامهای حسی سبب شده است که نفس ما تنزل پیدا کرده و مستقیما با عالم ماده مرتبط شود. در این مرحله نفس خودش گوش شنوا و چشم بیناست طبیعتا وقتی نفس خودش میشنود و میبیند بعد از کنار رفتن قوای مادی بدون محدودیت میبیند و میشنود و حتی میتواند بر نفس دیگری اثر بگذارد و عالم را مطیع خود کند.
بیشتر تجربهگران مرگ، توانایی بدنی برای حس ندارند ولی نفس آنان سلطه بیشتری بر حواس دارد لذا مشاهداتی بیرون از فضای خود هم دارند.
تجربهگران مرگ از بدن هم صحبت میکنند؛ نفس موجودی است که ارتباط ذاتی دارد لذا در این حالت با بدن مثالی مرتبط میشود لذا این تجربهگران بدن مثالی خود را در حین تجربه مرگ ملاحظه میکنند.
منبع: مجمع عالی حکمت اسلامی
نظر شما